به گزارش تابناک مازندران، پیرمردی از خستگی روی ماسهها نشسته و پاهای لاغرش را میمالد تا خون یخزدهاش به جریان بیفتد. راننده تراکتور که خود را پتوپیچ کرده، آوازی زمزمه میکند تا شاید سرمای استخوانسوز مرطوب را فراری دهد. چند نفر مشغول هل دادن قایق به ساحل هستند.
ساعت از ۱۱ شب گذشته، دمای هوا درجه ۳ را نشان میدهد و هیچ کس جز مردان ماهیگیر در ساحل دیده نمیشود.
حرف زدن با ماهیگیران خسته از یک روز کاری راحت نیست؛ نه برای آنان که تازه فارغ شدهاند و مشغول کارهای پایانی هستند نه برای من که از سرما دندانهایم به هم میخورد. مصطفی با خنده میگوید: «تازه امشب که هوا خوب است باید یک شب بارانی بیایی تا ببینی این هوا با بدن آدم چه میکند.» سن و سالش بیش از ۵۰ سال است، بینیاش شکسته و موقع راه رفتن میتوان تأثیر کمردرد را روی قدمهایش دید.
مردی که مشغول دوختن پارگیهای تور است زیرچشمی ما را نگاه میکند. از چروکهای روی صورتش میتوان حدس زد تقریباً ۶۰ ساله است. میگوید دو فرزند دارد؛ یک پسر، که دانشجو است و دختری که برای تأمین جهیزیهاش به مشکل خورده است. علی اکبر ۶ ماه اول را روی زمین کشاورزی کوچکش کار میکند و ۶ ماه دوم ماهیگیری میکند، شغلی که از جوانی تا امروز همراه او بوده است: «متأسفانه هیچ حمایتی نداریم و فقط برای بیمه مجبوریم این کار را ادامه بدهیم، البته بیشترین مشکل بیمه ۶ ماه اول است که بستگی به صید ۶ ماه دوم دارد.» او همین طور که نخ را زیر و روی تور میکشد و بالا میآورد تعریف میکند که ماهی تقریباً ۲ میلیون از این شغل درآمد دارد، اما بوده سالهایی که کمتر شده. او از همکارانی در شرکتهای دیگر میگوید که عایدی ۶ ماه آنها به ۶۰۰ هزار تومان نرسیده، اما بیمه و ترس از بازنشستگی باعث شده تا روز آخر در این کار بمانند.
با تعجب میپرسم با این رقم ناچیز چطور دوام میآوردند؟میگوید: «فکر کن من هم رفتم آن وقت چه کسی میخواهد ماهیگیری کند؟ اصلاً من نه هر کس دیگر، این وضعیت برای همه سخت است.»
مدیرعامل از بالا رفتن هزینهها و قیمت تور میگوید: «چند سال پیش این تور کیلویی ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان بود، الان ۳۰۰ هزار تومان است. هر شرکت باید سالی ۲ تن تور اضافه کند که میشود ۶۰۰ میلیون و شرکت تعاونی باید تقبل کند، اگر از فصل صید با این وضعیت کم شدن ماهی پول دربیاوری که درآوردی، اگر نه که ورشکست میشوی و باید خانه و زندگی را بفروشی. یکی از مشکلات دیگر ما هزینه بیمه در ۶ ماه اول است که بسته به سود امروز ما است.»
بیشتر ماهیگیران حوصله حرف زدن ندارند؛ بعد از شنیدن حرفها سری تکان میدهند و میگذرند، چون فکر میکنند اتفاقی که آنها انتظارش را دارند هرگز نخواهد افتاد، خواسته مشترکی که سالها است روی زمین مانده؛ تعلق گرفتن سختی کار برای این شغل سخت. یکی از ماهیگیران که گوشهای نشسته و حتی نای بلند شدن ندارد میگوید: «ما هم مثل همکاران دیگر روزی از این شغل بازنشسته میشویم، اما بیشتر از چند سال عمر نمیکنیم. خیلیها بعد از بازنشسته شدن سه چهار سال بیشتر عمر نکردند.»
خوب میدانم منظورش سرما و رطوبت است که در پیری آنها را از پا میاندازد، اما دلم میخواهد فکر کنم این جدا ماندن از دریا است که عمر ماهیگیران بازنشسته را کوتاه میکند.