هادی حکیمیان، نویسنده و برگزیده هشتمین دوره جشنواره داستان انقلاب، با اشاره به تکرار در داستانهای امروز گفت: ادبیات ما مثل سینما و تلویزیون در تهران میگذرد؛ این در حالی است که قابلیتهای دیگر استانها و شهرستانها به گونهای است که میتوان از دل آن داستانهای متفاوت با شخصیتهای جدیدی خلق کرد.
وی ادامه داد: نویسندگان باید به این نتیجه برسند که در ایران تنها شهر، تهران نیست، بلکه دیگر استانها نیز میتواند موضوع داستان باشد. به دلیل استفاده از یک فضا در داستانهای سالهای اخیر، ما شاهد یک کپیبرداری در شخصیتهای داستانی در این آثار هستیم. ادبیاتی که تهران ارائه میدهد، سبب میشود تا ادبیات بومی ما نادیده گرفته شود.
این نویسنده با بیان اینکه در این سالها سایه سنگین تهران در داستانها به صورت واضح قابل لمس است، یادآور شد: کاش از تهران، فضاهای مختلفی مد نظر نویسندگان قرار میگرفت، اما متأسفانه برخی از نویسندگان در این امر هم جفا کرده و به فضای تهران قدیم نمیپردازند. این موضوع در داستانهای انقلاب بسیار دیده میشود؛ از این رو با فضاهای تکراری و گاه شخصیتهای تکراری و کپیشده در داستانها مواجه میشویم.
حکیمیان یادآور شد: البته خود شهر تهران نیز بستر مناسبی برای روایت داستان است، به شرط اینکه نویسنده به خود این مجال را بدهد که در محلههای قدیمی شهر قدم بزند و کوچه پس کوچههای قدیمی شهر را بشناسد.
حکیمیان در ادامه از انتشار رمانی درباره قتل ناصرالدینشاه خبر داد و افزود: زمان این داستان در دوره قاجار شکل میگیرد و موضوع محوری آن ترور ناصرالدینشاه توسط میرزا رضای کرمانی است. در واقع یک رمان تاریخی است که دو شخصیت نوجوان دارد که با میرزا در راه تهران آشنا میشوند. سپس با وی برای عرض شکایت از شاهزادههای قاجار به دربار میروند. در این سفر، از زبان میرزا با ظلم و فسادی که حکومت قاجار در قبال مردم روا میدارد، آشنا میشوند. در این زمان ماجراهای متعددی رخ میدهد و در نهایت در فصل پایانی حادثهای که در حرم عبدالعظیم حسنی رخ داده، روایت میشود.