سکه تقدیم به غریبهها، غصه برای خودی؛ آقای استاندار! فرق بوشهر با دیگر استانها چیست؟ تعطیلی برنامه «نشان»؛ چرا و به چه علت؟
در میان میراثخواهی گروهکهای فراوان اوایل انقلاب و کمی قبل و اوایل جنگ تحمیلی که داشت بوی دود و آتش و خون جنوب کشور را فرا میگرفت، تیم ملی فوتبال ایران به مربیگری حسن حبیبی و کاپیتانی علی پروین که محمود ابراهیمزاده مهاجم گریزپای بوشهری را نیز به همراه داشت، به بهانه مشابه بودن هوای بوشهر با سنگاپور، در بوشهر اردو زد.
تعدادی از جوانان بوشهر به بهانه اینکه بودجه بوشهر خرج اردوی آن تیم میشود و بچههای خود استان نیازمندتر از تیم ملی هستند، اعتراض کردند.
حالا پس از 36 سال تیم ملی تکواندوی نونهالان ایران در شلوغترین و خوش آب و هواترین روزهای سال به بهانه اینکه هوای بوشهر نزدیک به هوای تایوان است، در بوشهر و گناوه اردو میزند. چند روز بعد تیمهای مس کرمان و رفسنجان با پرواز چارتر از کرمان به بوشهر و آبادان میروند و برمیگردند تا از این دو تیم، یکی مانع از ترقی نفت در جدول شود و دیگری با غلبه بر ایرانجوان بوشهر این تیم را سوار بر هواپیمایی کند که سوختش ته کشیده و آماده سقوط آزاد است و بدین ترتیب کویرنشینان کرمانی با تکیه بر ثروت معادن مس به صدر جدول آویزان میشوند.
شاهین و ایرانجوان دارند میان جنگهای مالکیتی ذوب میشوند. روزهایی که تیم در صدر جدول است که همه تلاش دارند تا روی آنتن باشند و صاحب و مالکش میشوند و هرگاه در سرازیری سقوط قرار میگیرند، دنبال کسی میگردند تا تیم را تحویلش داده و طناب دار ناکامی را از گردن خود باز کنند. بردها هزار پدر دارند و ناکامیها در آتش یتیمی میسوزند.
سه ماه وعده داده شده احمد گزی به نعمتی گذشت و باید منتظر عمل به وعده ماند. راستی آنهایی که به گزی قول همکاری داده بودند و او به پشتوانه و اعتماد به آنها وارد این برزخ شد، هنوز درون میدان بر سر قول و قرارهایشان هستند یا آنها هم میدان را خالی کردهاند؟
در کنار همه این دردها خبر میرسد که برنامه پربیننده فوتبالی نشان هم باید بساطش را از روی پرده شبکه تلویزیونی بوشهر جمع و چراغ حجرهاش را خاموش کند.
روی سخن ما با والی استان جناب آقای دکتر سالاری است.
موسیقی در استان محکوم است، برنامه فوتبالی نشان که فراتر از استان هم بیننده دارد و اغلب تیمهای لیگهای دسته اول، دوم و سوم و حتی کمیته داوران فدراسیون فوتبال سهشنبه شبها تا پاسی از شب این برنامه جذاب را تماشا میکنند و هزاران هماستانی دیگر آن را میبینند، باید تعطیل شود. تیمهای فوتبال در حال جان کندن هستند. تیمهای فوتبال ما چه آنهایی که وجهه ملی دارند و چه تیمهای حاضر در رقابتهای استانی که بیمارگونه و بدهکارانه ویلچرهای این فوتبال بیمار را هل میدهند، مسائل و مشکلاتشان را از طریق این برنامه دنبال میکردند و دلخوش به داشتن تریبونی در شبکه استانی بودند. چگونه این اتفاقات فقط در استان ما رخ میدهد؟ قوانین کشور برای دیگر استانها فرق میکند؟
جناب استاندار کدام سرگرمی برای بوشهریها باقی مانده است؟ هوای بوشهر برای عدهای شبیه سنگاپور است و برای برخی شبیه تایوان. در شهر لوله اندر لوله عسلویه و جم بوی گاز به مشام میرسد، در خارگ و بهرگان بوی نفت، در دیلم و گناوه تا بوشهر و دیر و کنگان و چاه مبارک بوی ماهی و میگو. در همه جای استان بوی شرجی، گاهی هم همراه با گرد و خاک عراق هم بیبرقی و بیآبی دامنگیر میشود. اگر از سیاست دور شویم و به مسائل اقتصادی چشم بدوزیم، باز هم نیاز مبرم یک جامعه به نشاط و سرگرمی را متوجه خواهیم شد. برای سرزندگی این جامعه چه کردهایم؟چه سرگرمی و نشاطی فراتر از فوتبال و دیگر رشتههای ورزشی وجود دارد؟ برای مردم استان بوشهر که آب و هوایش همراه با آلایندگی، بوی گاز، بوی شرجی و بوی نفت و همراه با ریزگردهاست و برای تهرانیها شاید آب و هوای استان ما شبیه سنگاپور و تایوان همراه با جرینگ جرینگ سکه باشد.
خیلی از هیاتهای ورزشی برای بقای رشتههایشان با زور یاری تیمها و باشگاهها اداره میشوند اما تاکجا؟ تا کی؟ میگویند بومیگرایی کنید. کدام بومیگرایی بهتر از سرمایهگذاری در ردههای سنی؟ کدام بومیگرایی بهتر از حال و روز فعلی ایرانجوان؟ اما جناب استاندار؛ تجربه نشان داده هروقت به سمت بومیگرایی رفتهایم، قحطالمایه میشویم و دستمان میلرزد. یک استان کرمان است و یک صنعت مس اما ما در مقابلش چه داریم و چگونه از آن استفاده میکنیم؟
تیم ملی نونهالان تکواندو در بوشهر اردو میزند، چون هوایش شبیه تایوان است و بعد سکه هم هدیه میگیرند. اگر یک تیم ورزشی ما بهعنئان مثال، نابینایان که اغلب ملیپوشان این رشتهها گناوهای و بوشهری هستند، در تهران اردو بزنند، مسوولان آنها بهراحتی به آنها جا و مکان و سکه میدهند؟ سکه دادن ایرادی ندارد. میهمان است، تیم ملی است، روحیه میخواهد اما آقای استاندار بومیها روحیه نمیخواهند؟ فرداست که همه تیمها برای اردو به سمت بوشهر برای اردو سرازیر میشوند.
آقای بهروزیانفرد! تیم تکواندو چه گلی بر سر ورزش ما زده؟ درست است که همه تیمها خصوصیاند و این قبول که ضعف مدیریت و جنگ تملک و سهام هنوز ادامه دارد، اما در استانی که هیچ سرگرمی وجود ندارد؛ تنها برنامه فوتبالی صدا و سیمایش که همه تیمها را منصفانه نقد میکرد، تعطیل میشود و فوتبالش هم در حال مردن است. چرا باید از خوزستان و کرمان عقب باشیم؟
آقای استاندار! هوای بوشهر نه شبیه سنگاپور است نه مانند تایوان. این هوا بوی ماهی و میگو میدهد و از آن صدای جرینگ جرینگ سکه به گوش میرسد. کدام دلمشغولی جناب سالاری؟ اگر سکه میدهید هم گوشه چشمی همک به بچههای استان بوشهر داشته باشید.
یکی از بازیکنان ایرانجوان بوشهر در ایام نوروز گفته است، به من 500 هزار تومان بدهید، الان لازم دارم. بیست میلیون تومان پیشکش. اما کسی نبوده با یک پاداش 50 هزارتومانی آنها را شب عید روانه خانههایشان کند و همینها میبینند در همسایگیشان و بیخ گوششان به تکواندوکاران غریبه سکه میدهند. باور نکنید که میگویند هوای بوشهر شبیه سنگاپور و تایوان است. چه کسی آن را ثابت کرده؟ اینها همه بهخاطر خرید سوغات، خرید ماهی و میگو و تامین مخارج اردو میآیند، سکه هم پیشکش. اگر راست میگویند، در اوج گرما و تابستان هم تشریف بیاورند نه در ایام عید و بهترین آب و هوا. عیدی هم که میگیرند.
بهتر است مدیرکل ورزش ما و روسای هیاتهای ورزشی به این مساله واقف باشند تا در این شرایط که فوتبال ما هیچ فریادرسی ندارد و مانند بینوایان روزگار میگذراند، بیش از این دل بچههای بومی را نسوزانند. اگر دردم یکی بودی، چه بودی/ وگر غم اندکی بودی، چه بودی؟
جناب سالاری! تا حالا پرسیدهاید که چرا در بوشهر کنسرت ممنوع است ولی در تهران نه؟چرا در بوشهر برنامه نشان تعطیل میشود، اما در تهران برنامه 90 به مدت سه ساعت، فوتبال 120 دو ساعت و حتی در دیگر استانها برنامههای فوتبالی متعدد روی آنتن میرود؟چرا خوزستان و کرمان از داشتههایشان کمال استفاده را میبرند ولی برای بچههای استان بوشهر زهرماری میشود؟