خورشید که بدرخشد، هیچ ستاره ای دیده نمی شود، این قبول. اما وقتی ستاره ها گرد خورشید می چرخند، به شمار قلم عشق میآیند و عشق میداند که ستاره ها در این دایره سرگردان نیستند بلکه در طوافی مدام، گرد حضرت خورشید میگردند و همین قلم است که ستاره ها را هم یکان به یکان می شمارد در حضور حضرت خورشید.
شکل تام و تمام این ما جرا را در عاشورا می بینیم که 71 ستاره فروزان، گرد خورشید وجود آفتاب عالمتاب حضرت سیدالشهدا(ع) می چرخند و با او تعریف می شوند.
عظمت حسین(ع) آنقدر پرشکوه است که عباس هم که باشی دیده نمی شوی اما وقتی در شعاع آفتاب حسین بن علی(ع) نگاه می کنی همه دیده میشوند حتی "جون" غلامی که رنگی سیاه دارد.
اورا نه به رنگ پوستش که به رنگ دلش می بینیم؛ سفید سفید! حتی میتوانیم صداقت ابوذر را هم در او ببینیم.
دیگران هم که چنان به عظمت در دیده و دل مینشینند که همیشه روضهخوان نام و نشان آنان هستیم در بینشانی خودمان.
از نگاه حسین(ع) که نگاه می کنیم همه را می بینیم و خط تقابل حق و باطل چنان پر رنگ می شود که یک کودک 6 ماهه به حجت بزرگ هدایت بیشمار بشریت تبدیل می شود و زنان این حریم هم مردانگی را تمام میکنند ؛ حتی آن ناز دختر سه ساله که شام قیرگون را هم به صبح می کشاند.
من این را معجزه حسین میدانم اعجاز مغناطیس عشق که خورشید از آن دست کوتاه دارد. اما حسین، اما ستارههایش توامان می درخشند پس اجازه دهید از همین دریچه معرکه کربلا نگاه کنیم به یک عاشورای دیگر که در سال 1373 در مشهد و در حرم امام رضا (ع) اتفاق افتاد و دهها شهید و مجروح به شهادت استمرار عاشورا در اعصار آمدند در انفجار بغض یزیدی "منافقین خلق" اما... اما پس از درخشش اولیه، همه ستاره ها به محاق رفتند و از آن عاشورا، جز برگهایی محدود در رسانه ها و خطهایی معدودتر در حافظهها نماند.
چراییاش را نمیدانم. غفلت از کجا آغاز شد؟ این را هم نمی دانم اما خوب می دانم برمدار عاشورا، باید و باید و باید، ستاره ها را دید. باید ستاره ها را خواند. باید با سپاه ستارهها به خرمن سیاه منافقین هجوم برد.
باید به دنیا گفت که با ما چه کرده و چه می کنند. امروز هم وقت آن است تا بگوئیم. این درست که 30 خرداد تاریخ شمسی آن عاشوراست اما ذیل انوار حضرت شمس الشموس(ع) حرف فراوان داریم که باید فریاد کنیم.
این را هم بگذارید به حساب حقنمایی شهدای ترورهای تهران که انگار ماموریت غربتزدایی از شهدای عاشورای حرم رضوی و غفلتزدایی از ذهن ما را توامان بر عهده گرفتند. درست مثل شهدای غواص و دست بسته دفاع مقدس که هم از جان ما غفلت زدودند و هم از شهدا غربیت زدایی کردند. حالا شهدای ترور و شهدای انفجار بمب در حرم رضوی که باید از غربت به در آیند و زبان گویای ما در برابر دنیا باشند. باید پنجه شوند بر یقه تروریسم هزار نام و هزار رنگ که امروز به رسم منافقین اما در هیئت داعش، رخ سیاه خود را نشان می دهد. بله، باید از شهدای حرم رضوی گفت تا دنیا بداند ما چه زخم ها خورده ایم از تروریسم...
غلامرضا بنی اسدی/تابناک خراسان رضوی