به گزارش تابناک کردستان، بکارگیری مدیران ناکارآمد در حاکمیت، حتی اگر به هزینه ناکارآمدسازی نظام و نارضایتیسازی مردم انجام شود، در جامعه کنونی ایرانی و در بین سران احزاب و گروهها کاملاً پذیرفته شده است.
در جامعهای که اکثر مشاغل کلیدی در اختیار بخش دولتی است و مقدرات مردم را مقامات حاکمیتی تعیین میکنند، مدیران ناکارآمد، از پستی به پست دیگر جابجا میشوند؛ در جامعهای که نهادهای مستقل نظارتی وجود ندارد، مرکز پایش و آمارسنجی مستقلی وجود ندارد و در جامعهای که هر قضاوت افکار عمومی درباره عملکرد مقامات، با عینکهای جناحی و باندی سنجیده می شود، مدیران ناکارآمد بهترین مجال را برای گردش از یک پست به پست دیگر به دست میآورند.
در جامعهای که مثلاً تکتک رفتار کارکنان دولت در پرونده قطور، ثبت و ضبط میشود، پروندهای برای مدیران ناکارآمد دولتی وجود ندارد؛ مثلاً در جایی ثبت نشده است که یک مدیر یک نهاد اقتصادی دولتی را به ورشکستگی رسانده است و صلاحیت مدیریتی در هر دولتی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب را ندارد؛ ثبت نشده است که در دوران مدیریت یک مدیر دولتی، هزینههای اداره یک نهاد به صورت وحشتناکی اوج گرفته است و کارآمدی آن تنزل پیدا کرده است؛ در پرونده هیچ مدیری ثبت نشده است که به دلیل تخلفات روی نداده در زمان مدیریتش، دیگر صلاحیت مدیر شدن در یک سازمان دیگر را ندارد؛ ثبت نشده که در دوران مدیریت یک مدیری، سازمان به صورت فامیلی و خانوادگی اداره شده و او صلاحیت ادامه مدیریت را ندارد؛ پرونده ای برای مدیرانی وجود ندارد که در حین اشتغال به پستهای مدیریتی، در بخش خصوصی هم همزمان فعال شدهاند و با برخورداری از رانت مدیریتی کاسبی دهها میلیاردی برای خود مهیا کردهاند و همچنان هم مدیر دولتی هستند؛ و دهها و صدها مسئله دیگری که در پرونده مدیریتی هیچ مدیری ثبت نشده است که با استناد به آن از تداوم روند فساد مدیریتی وی جلوگیری شود.
در چنین وضعیتی، تقاضای جوانان برای کار با حفظ حرمت آنان، تقاضای زوجهای جوان برای داشتن سرپناه، خواست کودکی یتیم برای سرپرستی، تمنای نخبه دانشگاهی برای استفاده از دانش و تخصصش، اعتراض مردم به فساد و اختلاس، درخواست کشاورزان برای حفظ زمینهای کشاورزی و.... باید براندازی تلقی شود یا تداوم حضور مدیران ناکارآمد در چرخه مدیریتی کشور؟ اعتراض اقشار مردم باید براندازی تلقی شود یا تلاش عامدانه مدیران برای ایجاد نارضایتی در بین مردم؟ اقشار مستضعف مردم باید شماتت شوند یا مدیران ناکارآمد!
در این سالها تقریبا نشنیدهایم که مدیری در کشور به دلیل ناکارآمدی برکنار شده باشد، کافی است فهرست شرکتهای زیانده دولتی را دربیاورید، مدیران آنها را در این سالها بررسی کنید، چه کسانی بودهاند و الان در کجا به فعالیت اشتغال دارند؛ وقتی در تفریغ بودجه میشنویم که 154 شرکت دولتی دیگر هم زیانده شدهاند، آیا مدیران این شرکتها باید به مدیریتهای دیگر و کلانتر کوچ داده شوند؟ وقتی در یک بحران پیش آمده، مدیران دخیل در بحران، ناکارآمدی خود را اثبات میکنند و نارضایتی مردم را بالا میبرند با آنان چه برخوردی کردهایم؟ جز این است که آنان را در سایه توجهات و توجیهات جناحی و حزبی خود، به سازمانها و ادارات دیگر بردهایم و مدیریتهای جدیدی را برای نابود کردن در اختیار آنان گذارده ایم؟ صاحب منصبانی که مدیران ناکارآمد را برای مناصب کلیدی نصب میکنند، عامل براندازی هستند یا مردمی که از گرانی و افزایش عوارض و مالیات به ستوه آمدهاند؟ مردمی که اعلام میشود سالانه صدها هزار شغل برایشان درست شده، اما همچنان آنان بیکار هستند، برانداز هستند یا افرادی که آمارسازی میکنند و شاخصها را دستکاری میکنند؟
راستی مسئولان امر از خود پرسیدهاند که چرا بخشی از مردم باید برانداز باشند؟ چرا باید خواهان بر هم خوردن ثبات و امنیت خود باشند؟ چرا باید کشور خود را دچار آشوب کنند؟ برای مردم دلیلی وجود ندارد که برانداز باشد. این مسئولان ناکارآمد هستند که براندازان واقعی جامعه ایرانی هستند؛ به وقت صبوری ملت از دوش آنان بالا میروند و به وقت لبریز شدن صبر مردم از نتایج ناکارآمدی آنان، مردم را برانداز تلقی می کنند! شناسایی مسئول برانداز کاری ندارد. کافی است سابقه مدیریتی آنان را جستجو کنید!
تابناک