سالمندان در گذشته بسیار مورد تکریم فرزندان و اطرافيانشان بودند به طوري كه نه تنها آنها را به عنوان ريشسفيد خانواده قبول داشتند بلكه به نوعي انها را مايه بركت خانه و خانواده نيز ميدانستند و از طرفي نيز بر اين باور نيز بودند كه از هر دست که بدهی، از همان دست پس خواهی گرفت .
اما در گذر زماني و حركت به سوي زندگي شهرنشيني و ماشيني شدن زندگيها، نوع نگاه نسلها به يكديگر متفاوت و مهر و محبت و عواطف واقعي از بين زندگيها رخت بربسته به طوري كه نقش سالمندان در زندگي جوانان کمرنگ و حتي حضور آنها در خانه فرزندانشان گاهاً نوعی مزاحمت تلقی میشود.
سالمندانی که برای پرورش و تعالي فرزندان خود از هیچ كوشش و تلاشی دریغ نکردهاند، حالا نه تنها مورد بیاعتنایی آنها هستند بلکه گاهی از حق سکونت در خانه ي خودشان نیز محروم و راهی آسایشگاههای سالمندان میشوند .
چشماني كه به در آسايشگاه خشك ميشود
پیرزن با كمري خمیده و در حالي سرفههاي خشكي ميكند، از روی تخت بلند ميشود و با دقت از داخل کمد کنار تختش، کیف بزرگی را بیرون ميآورد، لباسهایش را با آرامش خاصی مرتب ميكند و بدون آن که حرفی بزند، وسایلش را از روی میز کوچک کنار تخت جمع كرده و در داخل كيفش ميگذارد.
در حالی که کاملاً مشخص است برای عزيمت به جايي آمده میشود، هماتاقیاش که زن سالخورده و مریض احوالی است، او را صدا ميزند و یادآوری ميشود که «این بار هم كسي براي بازگرداندن او به خانهاش نخواهد آمد!» ولي پیرزن که حال و حوصله بحث ندارد، بیاعتنا به کارش ادامه ميدهد...
پرستار در حالی که تسبیحهای نذری ما و همراهمانمان را در میان جمع سالمندان توزیع میکند، با نگاهی ترحمآمیز به پیرزن، از او ميخواهد تا کمی آرام بگیرد .
ساعت از پنج بعدازظهر گذشته و پیرزن بیقراري ميكند، در كناري با کیف پر از وسایلش نشسته و از پشت پنجره به خورشید در حال غروب، چشم دوخته است، دلش همچون سیر و سرکه میجوشد و با نگرانی مدام تکان تکان میخورد .
هم اتاقیاش كه حالا تسبیحی مشکی رنگي از پرستار هدیه گرفته و همراه با در دست گرفته هر دانهاش، ذكري زير لب ميخواند با آرامش خاصی بیرون را نگاه میکند.
پیرزن پس از نيم ساعت بیقراري و انتظار در حالی که اشکهایش را پاک میکند، زیپ کیفش را باز ميكند تا وسایلش را داخل کمد جا دهد و پرستار با مهربانی تخت پیرزن را مرتب میکند و با وعده اين كه وسايل را دوباره يرجايش خواهد گذشات از او ميخواهد كه روز تخت دراز بكشد و استراحت كند.
پرستار سپس به سمت من ميآيد و در پاسخ به نگاه سئوالبرانگيز ميگويد: «واقعاً دلم برایش میسوزد. چند سالی است که با این شرایط زندگی میکند، هر روز آماده میشود و منتظر پسرش میماند . »
او ادامه ميدهد: «آخرین بار پسرش او را به آسایشگاه آورد و به او وعده داده که ساعت پنج عصر به دنبالش میآید و او را به خانه میبرد ولی پس از گذشت ماهها هنوز این اتفاق نیفتاده اما با اين حال پیرزن هر روز مثل همیشه براي رفتن به خانه اماده ميشود و در اتتظار فرزندش مينشيند.»
پرستار در حالی که نگاهش را به سمت پیرزن ميچرخد، ميگويد: «عروس خانواده با مادرشوهرش اختلافاتی داشته كه در نهایت از شوهرش ميخواهد بين او و مادرش يكي را انتخاب كند!»
سالمندان تنها و كهنسال بيشترين قشر در معرض خطر
«محمد حسین غنیمت» معاون توانبخشی اداره كل بهزیستی استان یزد در گفتوگو با ایسنا، لزوم فرهنگسازی در مورد تكريم سالمندان در جامعه را يادآور ميشود و تصریح میکند: متاسفانه سالمندان که روزگاری از بزرگان خانوادهها محسوب و مورد احترام و تکریم قرار میگرفتند، با گذشت زمان در فضاي برخي خانوادهها به شكل يك فرد مزاحم نمود يافتهاند.
وی اضافه میکند: متاسفانه به دنبال کم رنگ شدن نقش خانوادهها نسبت به سالخوردان، ديگر سالمندان كمتر در محیط خانواده نگهداری میشوند هر چند كه بهزیستی بر فرهنگسازی در این زمینه متمرکز شده است .
این مسئول با بیان این که 70 درصد سالمندان استان با فرزندان و همسر خود زندگی میکنند، اظهار ميكند: حدود 25 درصد از سالمندان هیچگونه حمایتی نمیشوند و تحت پوشش نهادهایی مانند کمیته امداد، بهزیستی قرار ندارند و حتي از خدمات بیمهای نیز بهرهمند نيستند.
غنیمت با بيان اين كه هفت درصد از سالمندان به صورت تنها زندگی میکنند، از اين نوع سالمندان و همچنين سالمندان کهنسال به عنوان سالمنداني ياد ميكند كه بيش از ساير سالمندان در معرض خطراتی مانند سالمندآزاری، افسردگی و آسیبهای فیزیکی هستند .
اين مسئول در پايان نيز با بیان این که فرهنگسازی بر پذیرش سالمندان از سوی خانوادهها و رفع مشکلات این قشر بسيار حائز اهميت است، عنوان ميكند: برنامههایی در این زمینه با عنوان آشتی نسل اول و سوم به همت بهزیستی استان در تمامی شهرستانها به صورت متداوم اما به صورت نمادین در هفته سالمندان