دكتر «محمدباقر اولیاء» در اين يادداشت آورده است؛ «اشکال کلاسیک بیماریها عمدهترین موضوعات درسی در کلاسهای آموزش پزشکی در دوران طولانی تحصیل در مقاطع دکترای عمومی و دورههای تخصصی است.
به درست یا به غلط فارغ التحصیلان پزشکی در دورههای عمومی و تخصصی عموماً با بیماریهای شایع پزشکی یا اشکال کلاسیک بیماریهای نادر آشنا میشوند و در بیش از ۹۰ درصد موارد، فارغ التحصیلان به خوبی قادر به تشخیص و درمان عمده بیماریهای شایع بر اساس الگوهای دیکته شده مکاتب مورد آموزش هستند.
مهارتهای حل مشکل ( problem solving skills ) که در کنار سایر قابلیتهای حرفهای، فقط انگشتشماری از پزشکان را از دیگران متمایز میکند تا این پزشکان قادر به شناخت و درمان مناسب و ابتکاری برای بیماریهای نادری باشند که عموماً علیرغم مراجعات متعدد پزشکی و صرف هزینههای گزاف برای اقدامات تشخیصی و درمانی ضروری (و البته بعضاً غیرضروری) همچنان به عنوان معمای حل نشده محسوب میشوند.
نیاز به تیم تخصصی و فوق تخصصی متخصص بیماریهای دشوار در مراکز استان و کشور/جهان به شدت احساس میشود تا با بهرهگیری از مجربترین اساتید دانشگاهها و امکان مشاوره با نخبگان بینالمللی خدمات مشاورهای را با بالاترین کیفیت، احساس مسئولیت، حوصله، صرف وقت و همدردی در کنار به حداقل رساندن هزینههای سرسامآور اقدامات تشخیصی تکراری و غیرتخصصی و درمان های کنترل نشده، در کنار ثبت استاندارد و محرمانه اطلاعات، به بیماران صعبالعلاج ارائه خدمت کند.
بدیهی است در کشور ما به دلیل پایین نگهداشتن ارزش نسبی قانونی خدمات پزشکی در حد یک پنجاهم تا یک شصتم نرخهای بینالمللی (که بین حرف دیگر مشابه آن را کمتر پیدا میکنید)، ناشی از حرکتهای شبه پوپولیستیک، مشغله بیش از حد پزشکان و دغدغه رسیدگی به تعداد زیاد بیماران در زمان کم به همراه فرسودگی شغلی و عادت به انجام خدمات تشخیصی و درمانی تکراری و خستهکننده، گهگاه رفتارهای فراقانونی را سبب شده، امکان خدمت رسانی تخصصی و با استانداردهای بینالمللی عملاً تعطیل مانده و متاسفانه بیماران سخت که نیاز به بالاترین دقت، کیفیت و صرف وقت با بهرهگیری از مشاورههای چند تخصصی( multidisciplinary ) و فراتخصصی برای نجات از بیماری دارند، بزرگترین قربانیان این سوء مدیریت هستند.
آنچه در حال حاضر متداول هست، ارجاع بیماران سخت از طرف متخصصین به مراکز آموزشی دانشگاهها در سراسر کشور و سپردن عمده مسئولیت بررسی و تحقیق بیشتر به دستیاران تخصصی رشتههای مربوطه است که -گهگاه- لنگش و عدم رسیدگی همه جانبه محسوس این تیم دستیاری در مقایسه با استانداردهای جهانی در برخورد با بیماران صعبالعلاج به خوبی احساس میشود چرا که هر گاه ارزش خدمات بحرانی در یک کشور پایین آید، خواسته یا ناخواسته کیفیت کیفیت خدمت رسانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و احتمال افزایش اقدامات هزینهساز برای جبران ارزش ناچیز خدمت را بیشتر می کند.
مشابه این قضیه در بحث گرانی مواد اولیه برای تهیه آذوقه و رزق و روزی مردم یا سوخت و انرژی است که کنترل دستوری (و نه واقعی) قیمت، منجر به فاجعه سلامتی و بهداشتی در کشور خواهد شد.
البته با اعمال فشارهای قانونی نیز امکان کنترل همه لایههای پنهان این سرویسهای کم کیفیت وجود ندارد وباز آن فرد که دچار آسیب میشود قشر آسیبپذیر و درمانده از مراکز درمانی مختلف در کشور است.
از سوی دیگر باید تاکید كرد، در درصدی از موارد بسیار پیچیده ممکن است كه اقدامات تشخیصی و درمانی اصولی و استاندارد در بهترین مراکز درمانی دنیا هم نتیجه مورد انتظار بیماران را به دنبال نداشته باشد و یا بهبودی کامل حاصل نشود چرا که در هیچ مرکز پزشکی در دنیا ادعایی برای درمان تضمینی و قطعی همه بیماریها وجود ندارد ولی ادعای بالاترین کیفیت خدمات ممکن برای متخصصین متعهد ما، دور از انتظار و باور نیست.
شاید طرح این موضوع برای اولینبار در سطح کشور بهانه مناسبی برای تلنگر به وزارت محترم بهداشت باشد تا وضع «گهگاه» نابسامان برخورد و درمان بیماریهای دشوار را با تشکیل کمیتههای استانی یا کشوری «چند تخصصی» با اعمال تعرفههای معقول به سامان رسانند.»