گفت: سال 98 هم تمام شد و بازهم «ساخت نخستین شهرک شیلاتی ماهیان زینتی کشور» در حد وعده باقی ماند!
گفتم: ای بابا، چه عرض کنم؛ شاید مثل بسیاری از وعدههای دیگر، در قید و بند نوسانات ارزی و گرانی دلار و اپیدمی کرونا و سیل و شدت وزش بادهای موسمی از شرق به غرب و هزار مشکل و مصیبت دیگر از اولویت خارج شده است.
گفت: وقتی ممکن است هرسال هزار حادثه مترقبه و غیر متقربه رخ دهد؛ پس چرا اصلا مسئولان سازمان جهاد کشاورزی و شیلات و آبزیان این وعده را میدهند!؟
گفتم: هزار وعده خوبان، یکی وفا نکند! شاید میخواهند با این وعدهها مردم را لااقل برای مدتی خوشحال کرده و در مدتی که در جایگاه ریاست خود نشستهاند؛ اینگونه برای خود رزومهسازی کنند!
گفت: ای بابا! میگویند شخصی میخندید و غش و ریسه میرفت، گفتند؛ معلوم است که خیلی خوش میگذره؟ جواب داد؛ نه بابا! پشه کف پایم را نیش زده، 3ثانیه میخارانم و نیم ساعت از قلقلک میخندم!