گاهى آنقدر به درخت نزديك ميشوى كه جنگل را نمیبینی!
کادر درمان مجروح، مدافع سلامت بودند یا قربانی حفاظت؟
اگر قرار بود رستم با دستهای خالی به جنگ دیو سپید برود چه نیازی بود به «و اعدو لهم مااستطعتم من قوة»؟
اینکه ما در رباط خیل میفهمیم تجهیز و ساز و برگ نظامی پیشنیاز غلبه بر دشمن است یعنی کسی که به ساز و برگ سرباز خودی اهمیت نمیدهد در سپاه دشمن میجنگد!
اینکه سربازان مدافع سلامت را بیزره در جنگ شهری رها کردیم و فقط به افزایش برج و بارو و زره در پادگان اقدام نمایشی شد یعنی به پاسبانهاى شب بسیج محلات اسلحه ندادیم.
پایگاههای مقاومت شهری ما مراکز کوچک درمانی، مطبها و دفاتر طبی بودند.
به این سنگرهای شهری ساز و برگ ندادیم و عجیب اینکه تهیه و تمهیدات آنها را براى ثبت در تاريخ ايران كتباً از دوش خود ساقط هم کردیم!
واقعاً در جنگ شهری خانه به خانه کرونا مطبها پایگاه مقاومت بسیج سلامت نبودند؟
در جنگ پارتیزانی ابتکار عمل با ارتشی ست که توان سازماندهی و تجهیز پایگاههای مردمی را داشته باشد.
جاییکه ما تنگه احد کردیم.
ما برای بخش خصوصی درمان هیچ فشنگ و تفنگی نفرستادیم و باور نكرديم اینجا چشم اسفندیار ما خواهد شد.
کاش میدانستیم، سرباز را که نگه داری جبهه را نگه میدارد و اگر سرباز افتاد جبهه میافتد.
ما که افسران ارتشمان را یک روز بعد از شبیخون به علت نداشتن تجهیزات حفاظتی از دست دادیم، به سرباز معلوم است که کار نداشتیم!
این قربانیان حفاظت را شهید مدافع سلامت نامیدیم و البته هیچ ایراد نشد...
یک روز بعد از آتشبس موقت میبینم اما که افسران همان جنگ سخت را یک خبرگزاری به «سوداستفاده» از لقب گلادیاتوری مدافع سلامت متهم میکند!
عنوانی هیجانی که خودتان در هروله کف و سوت رستم و سهرابی به آنها دادید...
لقبی که هرگز از سوی قربانیان حفاظت پذیرفته نشد حالا مستمسک توهین و اتهام میشود!
چه خوب تداعی خاطره میشود با حافظان امنیت کشور در دفاع مقدس که به چه چیزها متهم شدند،
امروز هم عجیب نیست که قربانیان حفاظت در کارزار سلامت به همان چیزها متهم شوند، زیرا در ذهن کوتاهمدت و خام شما خر نصرالدین از پل گذشته است...
ربنا اهدنا الصراط المستقیم...
انتهای پیام/*