تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، كارگران قشر عظيمي از هر جامعه را تشكيل ميدهند و به نحوی می توان از آنها به موتور محرکه جوامع یاد کرد. با اين وجود اغلب از آن دسته افرادي هستند كه حق و حقوق آنان علارغم اعتراضات پی در پی کارگری ناديده گرفته ميشود؛ زیرا نه تنها ادامه دادن اعتراضات به وقت و سرمایه زیادی نیاز دارد، بلکه تبلیغات زیادی را می طلبد تا به نتیجه برسد.
از آنجا که در شرایط کنونی نه زندگی کارگری چنان پشتوانه فکری و مالی دارد که این قشر زمان زیادی را جهت رسیدگی به مطالبات خود صرف کنند، و نه مدیران ما ظرفیت پذیرش و رسیدگی دارند، لذا این اعتراضات و خشم پنهان، در مدت زمان کمی فروکش میکند.
اغلب اين نارضايتي ها با بيتفاوتي تصميمگيرندگان درخصوص حقوق آنها همراه است؛ بهگونهاي كه همه پذيرفتهاند كلمه كارگر بايد با كلمهاي چون محروميت مترادف باشد و این صداهای فصلی و گاه و بی گاه، امري عادي تلقي ميشود. در اين مواقع بايد منتظر بود دوره خشم آنها فروكش كند و همهچيز به روال سابق برگردد، گويي هيچ اتفاقي نيفتاده و همهچيز آرام است.
اصطلاح "حقوق بخور و نمير" بيشتر درمورد كارگران استفاده ميشود.
اصطلاحی که بازندگی کارگری عجین شده و همزاد زندگی قشر محروم جامعه است.
از صبح تا شب كار و كار و كار در شیفت های مختلف با ساعات کاری بالا، در نهايت آنچه نصيبشان ميشود دستورها، بيمهريها و حقوق ناچيزي است كه همان روز اول پرداخت به اتمام ميرسد و کفاف زندگی امروزی را نمی دهد و در نهايت با همه سختيهايي كه به آنها ميگذرد، هميشه انتظار ميرود با لبخند به كارفرمايان نگاه كنند و دستورهاي ريز و درشت را بدون اشتباه انجام دهند، نسبت به بيعدالتيها سكوت كنند و در نهايت در پايان يك روز طاقتفرسا بگويند "خدايا شكرت".
به هرحال عدم توجه مدیران و مسئولین به مشکلات کارگران و نیز بها ندادن به این قشر زحمت کش باعث شده تا این کارگران جایگاه اجتماعی خود را از دست بدهند و عملا از جامعه حذف شوند چون لازمه حضور در مناسبات اجتماعی، رفتار نسبی است که متاسفانه این قشر تمام طول سال در حال جنگ برای گذران زندگی هستند و فرصتی برای عرضه اندام در مناسبات مختلف سیاسی و اجتماعی ندارند.
یکی از این افراد محمد جعفر خدامی کارگر شهرداری دهدشت است که چند ماهی میباشد با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند.
عدم پرداخت مطالبات وی باعث شده تا توان پرداخت هزینه های بیماری خود را نداشته باشد و همین بی توجهی، این کارگر را به مرگ نزدیکتر میکند.
درست همچون کارگری که ماهها قبل در بیمارستان شیراز به دلیل عدم پرداخت هزینه های بیمارستانی و نداشتن بیمه، جان باخت تا ما امروز با دلی نگران به آینده نامطمئن خود چشم بدوزیم.
امید است مدیران محترم شهرداری علاج واقعه را قبل از وقوع انجام دهند تا یک خانواده بخاطر سهل انگاری داغدار نشوند و همچنین امیدی که سالهاست براثر عدم امنیت شغلی از دل کارگران و کارکنان شهرداری رفته ماست، برگردد.
کارگران شهرداری هم حق زندگی دارند، بخاطر خود مغرورمان هم که شده، به کارگران حق حیات بدهیم تا سالهای بیشتری به خود خودبرتربینمان! خدمت کنند. برای راحتی خودمان هم که شده، یک روز در طول عمر چندین ساله مان، صدای کارگرها باشیم تا بی واسطه به گوش مدیران برسد.
اينگونه كه بهنظر ميرسد مشكلات جامعه كارگري تمام نشدني است و سوالها، دردها و رنجهاي آنها بيپاسخ ماندهاست و هنگامي كه كارگر شدي بايد بپذيري همه روياهايت را فراموش ميكني و آنها نیز تو را.
گزارش و عکس : سید ایمان تقوی