تابناک کهگیلویه و بویراحمد،
مسعود احتشامی ، بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان هم استانی صاحبنظر در تحلیل وضعیت تقریبا رها شده و نابسامان در بسیاری از حوزه های اداری در استان ، "سوُمدیریت ناشی از حضور مدیران سفارشی و ناکارآمد" را دلیل عمده و اصلی ذکر نموده اند.
نگارنده با توجه به شرایط کاری و ارتباطم با بخش های مختلف اداری و سازمانی در استان و لمس ضعف ها و مشکلات مدیریتی،موارد ذیل را که تقریبا در رفتار و عملکرد اکثر مدیران ناکارآمد استان به صورت مشترک وجود دارد را به اشتراک میگذارم:
*مدیران ناکارآمد مخالفان و منتقدان درون سازمانی بویژه مدیران میانی زیردست و موفق سازمان متبوع خود را از ترس احتمال جایگزینی آنان در آینده به جای خود و تصاحب جایگاهشان، با انواع پاپوش ها ، تهمت ها و روش های ناجوانمردانه از میدان خارج می کنند.
*قبیله و تیر و طایفه ی مدیران ناکارآمد نقش زیادی در معرفی مدیر ناکارآمد و همچنین حمایت مستمر از آن را دارند. اینان در بزنگاهایی با تهدید نماینده مجلس به عدم همراهی با کمپینش در انتخابات پیش رو ،خواسته های خود را که مبنی بر حمایت از انتصاب ، ابقا و یا جلوگیری از عزل مدیر هم قبیله ایِ ناکارآمد می باشد را به جد خواستار می شوند.
* مدیران ناکارآمد به طور عجیبی مشتاق پیدا کردن شاخ و برگ های شجره نامه خانوادگی خود هستند ،این مورد یک استراتژی تقریبا ناشناخته اما بسیار راهگشاست، به اینصورت که شاخ و برگ های این شجره خانوادگی را دنبال می کنند و قطعا در استان ما با توجه به کمیت جمعیت و روابط سببی زیاد طوایف ،به هلوهایی در این درخت دست پیدا می کنند. این هلوها همان افراد با پتانسیلِ حامی گری هستند که حاصلِ رابطه های سببی و پیوندی ایجاد شده هستند و اکنون برای ایفای نقش کشف شده اند .نقش اینان تحکیم پیوند بین مدیر ناکارآمد و مدیر بالادستی اون و ذی نفوذان درانتصابات و تصمیم گیری ها هست .
*مدیران ناکارآمد به شدت از خصوصیتِ سست عنصری خود رنج میکشند. همیشه قصد دارند که اوضاع پیرامونی و حاشیه ها را تحت کنترل دربیاورند اما با وجود دارا بودن این صفت قادر به گرفتن تصمیم نیستند وبعد از مدتی با افزایش چالش ه اوفشار درونی و بیرونی ،ضعف ها، و نااستواری آنها برای همگان هویدا می گردد.
*ضعف و منفعت طلبی محض مدیران ناکارآمد باعث خواهد شد که اولولویت های سازمانی رو یا تشخیص ندهند یا صرفا اولویت های خود و سازمان متبوعش رو در ابقا و ماندن بیشتر بر کرسی ریاست بداند.
*هر گونه انتقادی در قاموس مدیران ناکارآمد مساوی با اعلان جنگ هست. فضای نقد رو برنمی تابد و معمولا منتقد درون و برون سازمانی و رسانه های منتقد را به انواع مختلف تهدید و یا تطمیع میکند.
*مدیران ناکارآمد به شدت از برگزاری جلسات عمومی با پرسنل تحت مدیریتشان می ترسند و از زیر بار تشکیل آن فرار می کنند. این ترس ریشه در ضعف فردی،عدم پاسخگو بودن و عدم توجه به خواسته های منابع انسانی سازمان و فرار از انتقاد هست.
*بی اراده بودن و بی اختیاری در تصمیم گیری ، و سست عنصری مدیر ناکارآمد باعث می شود که با کوچکترین فشاردرون سیستمی و بیرونی(نماینده مجلس) کاملا مطیع و دست بسته ، اقدام به تغییراتِ مدیریتی در سازمانش مطابق خواسته ی عاملان فشار نمایند، اما برای حفظ پرستیژ پوشالی، تغییرات رو عادی و لازمه ی پیشرفت سیستم قلمداد کند و طنز ماجرا تلختر از اینها ست .
*اکثر مدیران ناکارآمد دوگانه سوز هستند ،در یک برهه خود را مرید و دل سپرده ی یک جریان می دانند و با وزش نسیمی سریعا کلیددار جریان متقابل می شوند و چون عملا هم تعلق خاطری فکری و جدی به هیچ دولتی و برنامه های آن ندارند و سازمانشان را هم بر اساس منافع صرفا شخصی اداره میکنند ماحصل اون فشل شدن و ناکارآمدی سازمان در نیل به رسالت ها واهداف هست. م/ ا
ادامه دارد....