«تابناک»، حسن عباسی؛ در جوامع متمدن و از نظر تمامی ادیان و مکاتب فکری دروغ گفتن و اصرار بر کتمان حقیقت یکی از زشتترین کارها میباشد. در آمریکا پس از تجاوز دروغ گفتن بزرگترین خطایی است که اگر از کسی سر بزند بابت آن مجازات و جریمه میشود.
در جریان محاکمات بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا که نزدیک بود به اخراج وی از کاخ سفید مُنجر گردد کنگرهی آمریکا دروغ گفتن کلینتون و نه ارتباط نامشروعش با خانم مونیکا را علّت استیضاح عنوان کرد و کلینتون را مجبور کرد که در برنامه زندهی تلویزیونی از مردم آمریکا بابت دروغ گفتنش عذر خواهی کند.
در ادیان مختلف و شاید بیشتر از همه در دین شریف اسلام بر پرهیز از دروغ گویی و راست گفتن تأکید شده است. فرد دروغگو به دلیل ترس از حقیقت و برای پوشاندن نقص و کاستی و اشتباهات خود به دروغگویی میپردازد.
همه میتوانند دروغ بگویند ولی تفاوت بسیاری بین دروغ یک صاحب منصب و فرد شناخته شده و یک فرد عادی وجود دارد. مثلاً بچهای شکلاتی را از جعبه شکلات برداشته و میخورد و به مادرش میگوید من نخوردهام می شود یک دروغ ، شرکتی آلمانی هم گاز شیمیایی خردل را به صدام حسین میفروشد و موجب شهادت و شیمیایی شدن بهترینهای این کشور میشود و پزشکی ایرانی-آلمانی آنرا انکار میکند و می گوید من خبر نداشتم می شود یک دروغ ، فرد دروغگو همواره به منافع شخصی خود فکر می کند و خیر و صلاح جمع را نمی خواهد.
در بعضی مشاغل دروغ گفتن به مراتب مذموم تر و مشمئز کننده تر است مثلاً دروغگوئی قاضی ، مبلّغ دینی یا یک پزشک، جناب آقای مجید سمیعی پروفسور خود خوانده جامعهی جهانی مغز و اعصاب عشق و علاقه زیادی به دوربین دارد. میتوان ایشان را جزو دوربینی ترین پزشکان جهان خواند.
البته ایرادی نداری که کسی عاشق دیده شدن و مطرح شدن باشد ولی به شرطی که دیدنی باشد و چیزی برای مطرح کردن داشته باشد. همه ما آقای دوربینی را می شناسیم ، فردی بی آزار که از سالها قبل با حضور در مجالس و جاهایی که دوربین وجود دارد سعی میکند در فیلم ها و عکسها دیده شود.
این فرد بی آزار کاری به کار کسی ندارد و فقط می خواهد در فیلم باشد و هدف دیگری را از این دیده شدن دنبال نمی کند. هشت سال کشور عزیزمان ایران مورد حمله و هجوم تمام جهان کفر واقع شد. هجومی که طبق قطعنامه ی ۵۹۸ آغازگر آن کشور عراق و صدام حسین معرّفی گردید.
در طی آن هشت سال هزاران جوان رشید ایرانی به شهادت رسیدند و تعداد زیادی به مقام جانبازی نائل گشتند. هزاران خانه ویران و مادران و پدران و فرزندان زیادی داغدار شدند.
یکی از کشورهایی که حامی صدام و در تمام هشت سال از نظر فروش تسلیحات نظامی به عراق و "صدام حسین" من جمله سلاحهای شیمیایی پیشرو بود دولت و کشور آلمان بود.
در تمام آن سالها جناب پروفسور خود خوانده با آنکه میدانست آلمان به متجاوزگر سلاح میفروشد و مردمان کشورش را می کُشد لب به اعتراض نگشود ،، منافع شخصی و زندگی راحت و لوکس خود را رها نکرد و خدمت کردن به جنایتکاران آلمانی را به خدمت کردن به مردم و کشورش ترجیح داد.
میتوانست به ایران برگردد و از این طریق مخالفت خود با فروش سلاح به عراق و کشتار ملّت ایران را محکوم کند ولی چنین نکرد. حتی حاضر نشد در حد یک مصاحبه با مردم کشورش و ایران عزیز همدردی کند و فروش تسلیحات شیمیایی و غیر شیمیایی را از طرف دولت پدر خواندهاش آلمان محکوم کند و تمام زمانیکه ایشان در حال "کنفرانس بازی" و شرکت در کنگرههای به اصطلاح علمی بی ارزش و خدمات رسانی به پولدارهای آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بودند بهترین جراحان مغز و اعصاب این کشور ( که در مراکزی به مراتب بالاتر از مراکزی که ایشان آموزش دیدهاند آموزش دیده بودند) داوطلبانه در اتاقهای عمل زیر زمین "هتل فجر اهواز" و "بیمارستان گلستان اهواز" در زیر بمب و موشک و توپ دشمن در حال جراحی و مداوای مجروحان جنگ و مردم عادی بودند.
شرافت انسان به کراوات زدن و خانهی بزرگ در آلمان و داشتن بیمارستان خصوصی به شکل مغز نیست ، شرافت پشت نکردن به کشور و مردم کشورت در زمان جنگ و حمایت کردن از آنهاست.
جناب پروفسور خود خواندهی خلافت جراحی اعصاب دنیا نمیتواند بگوید از اوضاع کشورش خبر نداشته و نمی دانسته که آلمان به عراق تسلیحات شیمیایی و غیر شیمیایی میفروشد.
پس از بازنشستگی اجباری در آلمان و ساخت مرکز خصوصی خودش به منظور جمع کردن پول به تبلیغات فراوانی برای شناساندن خود و مرکزش دست زده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد.
تاکنون چند رئیس جمهور و نخست وزیر و خواننده و هنر پیشهی مشهور در مرکزت جراحی شدهاند؟ ساخت سوئیتهای مجلّل خصوصی برای اقامت افراد سرشناس در مرکز درمانیات و گرفتن پولهای هنگفت از آنها به خودت مربوط است ولی بدان تمام این کارها به اندازهی جراحی تخلیه "خونریزی مغزی" در شهری کوچک در سیستان و بلوچستان یا کردستان یا...توسط یک جراح جوان که به ملّتش و کشورش خدمت می کند ارزش ندارد.
جراح جوانی که بابت جراحی و نجات جان هم وطنش یکسال بعد مبلغ ناچیزی دریافت می کند. راستی نرخ مراجعه و جراحی در مرکز کذائی ات چند است؟
آیا فقط روسای جمهور و پولدارها و خواننده ها و رقّاصه ها را در سوئیتهای مجلّل پذیرا هستی و یا مردم فقیر و بی پول هم اجازه دارند خواب مرکزت را ببینند؟
پرزیدنت خود خواندهی مغز و اعصاب کشش و تمایل زیادی به تجارت و پول دارند و افراد پولدار و سرشناس را با میل و رغبت به مرکز خود می برند. مدام میخواهد دیده شود فرقی نمیکند در برنامهی "دور همی مهران مدیری" باشد یا مصاحبه با "عنایت فانی" در بی بی سی در "برنامه ی تلویزیونی به عبارت دیگر". هم از توبره میخورد هم از کاهدان.
زمانیکه مرحوم حضرت آیت الله شاهرودی برای معالجه در مرکز ایشان در آلمان بستری شدند و گروهی از ضدّ انقلابیون در مجاورت مرکز درمانی به تجمع و تظاهرات پرداختند ، جناب پروفسور دروغگوی خودخواندهی خلافت جراحی اعصاب دنیا در مصاحبه با بی بی سی در نهایت وقاحت اعلام کرد که ایشان را نمیشناخته و نام ایشان را هم نشنیده است.
انسان چقدر باید وقیح و خوار باشد که در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی بگوید من نام آیت الله شاهرودی را نشنیدهام و او را نمی شناسم در حالیکه فیلم و عکس ملاقات شما با ایشان از قبل در داخل و خارج کشور منتشر شده بود.
شاید این ملاقات از محدود افتخارات زندگی ات باشد که نصیبت شده که در مصاحبه با بی بی سی منکر شناخت ایشان شدی. یا مثلاً خواننده ای مثل معین برای برگزاری کنسرت به شهر اقامت ایشان در آلمان میرود و ایشان از فرصت استفاده و قبل از اجرای کنسرت روی صحنه رفته و به بهانهی خوشآمد گوئی به معین به نمایش دادن خودش و تبلیغ مرکزش می پردازد.
در سال ۹۳ زمانیکه کلید طلائی شهر رشت را از شهردار رشت هدیه گرفت طی سخنان مُضحکی اعلام کرد که آمده است "درهای علم و دانش را به روی ایران باز کند".
جناب پرزیدنت خود خواندهی خلافت جراحی اعصاب دنیا بداند ، جراحی اعصاب در ایران قدمتی بالای هفتاد سال دارد و زمانیکه "استاد پروفسور عاملی" بخش مستقل جراحی اعصاب را در ایران بنا نهادند شما "تاتی تاتی" میکردید حال آمدهای درهای علم را به روی مردم ایران باز کنی.
هر ساله گروهی از پزشکان جوان از کشورهای مختلف را تحت عنوان آموزش از آفریقا و کشورهای عقب مانده تحت عناوین مختلف فریب داده و به مرکز درمانیاش که دانشگاهی هم نیست برده و بعد چند سال بیگاری با مدرکی غیر معتبر به کشورشان بر میگرداند که به تبلیغ او و مرکزش بپردازند.
مگر میشود مرکزی غیردانشگاهی به افرادیکه مدّتی آنجا بیگاری کرده اند مدرک بدهد؟ هر چند خود دانشکدههای پزشکی آلمان هیچگاه جزو ده یا بیست مرکز پزشکی معتبر برتر دنیا نبودهاند.
ننگ وطن فروشی و پشت کردن به امام وطن و خدمات رسانی به دشمنان ایران و ایرانی و دروغگویی مداوم و مستمر چیزی نیست که بتوان فراموش کرد. مردم خود قاضی شده و قضاوت میکنند که چه کسانی ایرانی هستند و صاحب ایرانند ، آنهایی که برای رفاه و آسایش خود به این کشور و ملّت پشت کردند یا آنهائیکه در روزهای سخت کشور و ملّت خود را تنها گذاشتند.
انتهای پیام/*