در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مجتبی اسکندری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: ۳سال پیش که جواد ظریف در گفتوگوی جنجالی خود، میدان را مقدم بر دیپلماسی میدید، یک فرار به جلوی پنهان نیز مرتکب شد و آن این بوده که سیاست خارجی هرگز در خدمت اقتصاد نبوده است.
هرچند که دیپلمات ریش پروفسوری به مراتب فن مذاکره سیاسی و انگلیسی نوشتن متون حقوقی را بهتر از پیشینیان و پسینیان خود بلد بود، اما نه او و نه هیچکدام از سکانداران سیاست خارجی کشور طی دهههای گذشته (از کریم سنجابی تا حسین امیرعبداللهیان) هرگز اقتصاد را در اولویت مسائل خود ندیدند و دیپلماسی را صرفا به حیطه مسائل خاص و انتقال پیام و بستههای غیرعملیاتی تنزل دادهاند. ممکن است عدهای از طرفداران وزیر خارجه سلبریتی شده سابق، خرده بگیرند که برجام یک دستاورد اقتصادی بود، اما نیک میدانیم که برجام تنها یک دستاورد سیاسی با تاریخ انقضای زودرس بود که هرچند از بیدستاوردی سیاسی پیش و پس از آن، بهینهتر بود با این حال، هرگز مطلوبیتهای اقتصادی در اولویت دایره عمل دیپلماتهای کشور قرار نداشته است و با اندوه فراوان میتوان از غیاب کامل دیپلماسی اقتصادی و حیات نباتی آن در ایران سخن بگوییم.
آیا مساله آبهای مرزی که حیات بسیاری از مرزنشینان کشور (۱۶ استان) در گرو حل آبرومندانه این چالش است، اولویت ندارد و طالبان و ترکیه باید شیرفلکه بقای مرزنشینان ایرانی را کنترل کنند؟ آیا حذف پیدرپی کشور از خطوط کلیدی انتقال انرژی (اتیلن، نفت و گاز و برق) شرق و غرب باوجود ظرفیتهای چشمگیر ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی کشور نباید باعث سرافکندگی دیپلماتهای کمدقت کشور شود؟ حذف از راه ابریشم جدید چینی (باوجود نقش تاریخی ۱۵۰۰ساله ایران در این راه و بهرغم چند دوره غش دیپلماسی به سمت پکن) و کریدور مدیترانهای هندیها و دور زدن تنگه هرمز (با پروژه دلفین امارات) و طرحهای عراق و روسیه که کریدورهای شرق به غرب و شمال و جنوب را به زیان ایران دور زدهاند، باعث بلاموضوع شدن وجود یک دستگاه بوروکراتیک برای سیاست خارجی ایران نمیشوند؟ مشارکت سنگین چینیها در عربستان برای سرمایهگذاری در توسعه میادین نفتی و گازی عربستان، در حالی که قرارداد ۲۵ساله ایران و چین با آن همه جنجال و هیاهو توسط دو کابینه قبلی و فعلی به قیمت ۴۰۰میلیارد دلار سرمایهگذاری به شهروندان فروخته شد و بعد از گذشت ۴سال از امضای قرارداد، ۴۰۰دلار سرمایهگذاری مستقیم توسط چینیها هم در میادین نفتی و گازی و زیرساختهای ایران مشاهده نشده چه برسد به رقم افسانهای یادشده! آیا این تلنگری به ساختارهای دیپلماسی کشور نخواهد زد؟
سیاست خارجی گلایهمند از میدان، دقیقا چه گلی بر سر توریسم در ایران زد؟ آیا توانسته از ظرفیتهای تنوع اقلیمی و تاریخی و جغرافیایی برای جذب گردشگران کشورهای مرفه استفاده کند؟ آیا دستگاه سیاست خارجی پرطمطراق و کمدستاورد کشور طی ۳دهه اخیر توانسته ۹۰میلیارد دلار (یعنی برای هر سال ۳میلیارد دلار) فاینانس خارجی برای پروژههای داخلی تامین کند؟ قطر تنها برای ۳سال آینده بیش از ۳۵میلیارد دلار سرمایهگذاری چینیها در میدان گنبد شمالی (پارسجنوبی) و تولید و صادرات الانجی را گارانتی کرده است و در عین حال ایران با ناترازی ۲۴۵میلیون مترمکعبی در روز برای تامین گاز شهروندان در فصول پیک روبهروست. در همین حال، دستگاه دیپلماسی کشور چه برنامهای برای استیفای حقوق ایران از میدان گازی آرش دارد؟ آیا باوجود کثرت تعداد همسایگان ایران، قرارداد دیسپچینگ بزرگی برای تامین برق مورد نیاز کشور در فصل تابستان طی این سالهای مبتلا به ناترازی، امضا شده است؟ کدام پروژه بزرگ سوآپ انرژی میان ایران و همسایگانش در دست اجراست؟
آیا وابسته کردن تجارت خارجی کشور به درهم امارات، آن هم در شرایطی که با این کشور اختلافات ارضی جدی داریم، مایه تفاخر است؟ دستگاه دیپلماسی که در برابر مهاجرت گسترده نیروهای انسانی عمدتا کیفی از کشور در تمامی این سالها سکوت اختیار کرده، آیا یکبار هم شده که از سطح شعار فراتر برود و از ظرفیتهای این پرندههای مهاجر برای توسعه اقتصادی کشور و جذب سرمایه و تکنولوژی به مملکت بهره ببرد؟ چند قرارداد خرید لایسنس و پتنت از تکنولوژیهای روز برای تولیدکنندگان داخلی طی ۱۸سال گذشته به ثمر نشسته است؟ آیا ایران حتی ظرفیت ایجاد واحدهای تولید توپ فوتبال برای نایک و پوما را نداشت که بنگلادش و پاکستان در این زمینه هم از ایران جلو زدهاند؟ آیا دستگاه دیپلماسی طی این سالها توانسته حیثیت کلاسیک برندهای مهم ایران در تولید فرش و زعفران و خرما و خشکبار را حفظ کند یا در این بازارها هم بازنده بودیم؟
با وجود عضویت با وزن موسس ایران در سازمانهای اقتصادی بینالمللی مانند فائو، یونیدو، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و… چند دلار تسهیلات برای طرحهای زیرساختی کشور توسط دستگاه دیپلماسی طی ۲دهه اخیر جذب شده است؟ چرا هنوز پس از ۳دهه تلاش ظاهری، ایران به عضویت دائم سازمان تجارت جهانی درنمیآید؟ عایدات عضویت ایران در مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز چیست؟ چرا جایگاه ایران در اوپک تنزل یافته است؟ چرا صنایعدستی ایران بهنام کشورهای همسایه مهر اصالت یونسکو را دریافت میکنند و میراث ناملموس فرهنگی کشور و بزرگان تاریخ علم و فرهنگ و ادب کشور بهنام کشورهای دیگر به ثبت میرسند؟
چرا بهجای قراردادهای اقتصادی میلیارد دلاری، دستاوردهای سفرهای خارجی مقامات دستگاه دیپلماسی به ممالک دیگر، صرفا چند سند یادداشت تفاهم است (که به اندازه واردات یک تن نهاده دامی هم ارزش اقتصادی ندارد)؟ چرا بهجای دیپلماتهای بوروکرات، مدیران کاله، دیجیکالا، اسنپ و پتروشیمی خلیجفارس و اسنوا و… وزیر خارجه را در سفرهای خارجی همراهی نمیکنند؟ بیگمان میشود این بحث را با دستکم ۱۰۰۰ پرسش ناگوار دیگر استمرار بخشید، اما پاسخ درخوری دریافت نخواهیم کرد. دستگاه دیپلماسی ایران چابکی خود را بهطور کامل از دست داده و جز در حوزه دیپلماسی نظامی (که به کنایه دیپلماتها، میدان نامیده میشود و خارج از چارچوب بوروکراتیک دستگاه دیپلماسی نیز قرار میگیرد) که به وسع خود دستاوردهای ملموسی به دست آورده، چیزی برای فروختن به افکار عمومی ندارد.
شاید برای دیپلماتهای بدون اربابرجوع ایرانی، افکار عمومی هم ارزش خاصی نداشته باشد وگرنه برای مردم مهم است که نقش دستگاه دیپلماسی خود را در سطح رفاه و معیشتشان جستوجو کنند. خاصه اکنون و در پس سالی که گذشت، ۸۰۶هزارمیلیارد تومان مالیات مردم، ستون فقرات بودجه دولت بود و حالا آنتروپی تعادل عمومی، به سمت مطالبات مردم سنگینی میکند.
دنیا حیدری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان مشکل اشتغال همچنان به قوت خود باقی است آقای وزیر! نوشت: مراسم تجلیل از قهرمانان و مدالآوران سال ۱۴۰۲ بهترین فرصت برای جامعه ورزش بود تا دغدغهها و مطالبات خود را به گوش مسئولان به خصوص رئیس قوه مجریه برسانند. فرصتی که البته وزیر ورزش هم استفاده خود را از آن برد و از برداشتن گامهای بلندی در جهت حل مشکلات قهرمانان و مدالآوران در سالی که گذشت خبر داد و گفت که اصلاحات قانون سرباز قهرمان و آییننامه اجرایی آن که زمینه کاهش دغدغه اشتغال و سربازی قهرمانان و افزایش دامنه شمول آن را فراهم کردهاست. هر چند نمیتوان چشم بر حل مشکل سربازی برخی قهرمانان و اشتغال تعداد محدودی از ورزشکاران بست. با وجود این، اما اشتغال و در کنار آن مسکن که کیومرث هاشمی از انجام اقداماتی برای حل و فصل این مورد هم خبرهایی داده، همچنان بزرگترین مطالبه ورزشکاران، قهرمانان و مدالآوران است. مسئلهای که سالهاست وعده حل آن داده شده، اما بهرغم آنکه یکی از مصوبات شورای ورزش نیز هست، هنوز هم نتوانسته تمام قهرمانان و مدالآورانی را که مشمول آن میشوند، تحتپوشش قرار دهد. شاید به این دلیل که بهزعم برخی این مورد خاص هنوز متن صریح قانون نیست و به همین دلیل خاص، با وجود صحبتهای وزیر ورزش در خصوص حل و فصل اشتغال ورزشکاران، مسئله شغل و امنیت شغلی همچنان یکی از اصلیترین مطالبات جامعه ورزش است. به طوری که مدالآوران در مراسم تجلیل از قهرمانان نیز بدان اشاره کرده و سعی داشتند در اندک فرصتهایی که برای صحبت در اختیارشان گذاشته شدهبود، این مورد خاص را به گوش ریاست جمهوری برسانند.
بیشک مشکلات و موانع زیادی بر سرراه این مسئله وجود دارد و وزارت ورزش به تنهایی نمیتواند از عهده آن برآید و باید ارگانهای مختلف دستبه دست هم دهند برای حل و فصل اصولی اشتغال ورزشکاران، به خصوص قهرمانان و مدال آوران، اما پذیرفتنی نیست که وزارت ورزش به عنوان متولی این حوزه با چشم بستن روی واقعیت، روی موارد خاص مانور دهد تا این تصور ایجاد شود که مشکل اشتغال ورزشکاران حل و فصل شدهاست. حال آنکه برکسی پوشیده نیست که این معضل همچنان به قوت خود باقی است و این را میتوان از گلههای گاه و بیگاه ورزشکاران و قهرمانانی دریافت که یا ناچار به زدن قید ورزش قهرمانی میشوند یا گاهی حتی برای در آوردن نان حلال روی به دستفروشی میآورند. هر چند که کار کردن عیب و عار نیست و اندک ورزشکارانی که برای امرار معاش به دستفروشی روی میآورند نیز به راهی که برای درآوردن روزی حلال درپیش گرفتند، افتخار میکنند، اما بدون شک انتظار میرود وزارت ورزش به کمک سایر ارگانها و البته با کمک دولت شرایطی را مهیا کند که ورزشکاران بتوانند با داشتن شغل و البته امنیت شغلی، تمام تمرکز خود را روی ورزش گذاشته و برای کسب عنوانها و مدالهای درخور توجه و به اهتزاز درآوردن پرچم پرافتخار ایران تلاش کنند.
هیچ شکی نیست که هموار کردن این مسیر کاری بس سخت و دشوار است، اما سنگلاخی بودن این مسیر دلیل نمیشود که وزارت ورزش با نمایش دادن نیمهپر لیوان، سعی در پنهان کردن نیمه خالی لیوان را داشته باشد. آن هم درست در مراسمی که یکی از مهمترین مطالبه نمایندگان ورزشکاران و قهرمانان، داشتن شغل است! شغلی را که بتواند آنها و خانوادهای که دارند، تأمین کند تا ورزشکار بدون هیچ دغدغهای برای امرار معاش، تنها هدفش کسب مدال و رفتن روی سکو در میادین بینالمللی باشد.
البته که قولهای زیادی در این راستا داده شده و در برخی شهرها نیز تعداد اندکی از قهرمانان و مدال آوران توانستند با توجه به مصوبات دولت و تلاشهای مسئولان شغلی در یکی از دستگاههای دولتی برای خود دست و پا کنند، اما این مسئله به همه استانها و شهرستانها تعمیم داده نشده و همچنان ورزشکاران و قهرمانان بسیاری هستند که اگر چه مشمول قانون استخدام هستند، اما هنوز چشم انتظار مساعدت آقایان مسئول در ادارات مختلف جهت اشتغال هستند و این نشان از آن دارد که موانع بر سر اشتغال ورزشکاران همچنان به قوت خود باقی است. حال آنکه ریاست جمهوری یکبار دیگر در مراسم تجلیل از قهرمانان و مدالآوران نیز تأکید کرد که باید زیر ساختهای لازم برای گسترش ورزش قهرمانی فراهم شود تا قهرمانان هیچ دغدغهای جز میدان و قهرمانشدن نداشتهباشند و یکی از این زیرساختهای لازم بیشک مسئله اشتغال ورزشکاران است.
ژوبین صفاری طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر چند نکته درباره یک سکانس جنجالی نوشت: ماجرای سکانس جنجالی سریال افعی تهران و شکایت وزارت آموزش و پرورش مورد بحث بسیاری در شبکههای اجتماعی شده است. نگارنده این سریال را به جز آن سکانس برخورد پیمان معادی و معلم قدیمیاش را ندیده و قصد پرداختن به سریال را ندارم، اما چند نکته درباره این مسئله که این روزها مورد بحث است را مطرح میکنم، نخست آنکه به واقع همانطور که بسیاری از نسل ما آن را تجربه کرده، تنبیه بدنی در مدارس وجود داشت و امروز اگرچه این میزان به حداقل رسیده، اما گاه همچنان اثرات آن وجود دارد. واقعیت این است که این موضوع در بستری از یک عمق فرهنگی منتقل شده از نسلهای گذشته ناشی میشود که در خانوادهها هم نمود آن قابل مشاهده بود. در واقع نوع تربیت فرزندان در اکثر خانوادهها هم با تنبیه بدنی و رفتارهایی همراه بود که اثرات روانشناختی آن در بزرگسالی نمود داشت. قصههای مجید مرحوم پوراحمد و مشق شب مرحوم کیارستمی به بخشی از آن در نهاد مدرسه اشاره داشت. واقعیت آن است که اثرات این رویههای گاه مخرب در بزرگسالی ادامه داشته و دارد و بعضا در اتاقهای درمان قابل رهگیری و حل و فصل است. پرداختن به اینکه فرهنگ غلط آموزشی و پرورشی در مدارس و خانوادهها از کجا ناشی میشود نیازمند بحثهای مفصل جامعه شناختی و روانشناختی است، اما هنوز هم در نسل جدید معضل تربیت به اشکال دیگر و نه لزما به صورت تنبیه بدنی وجود داشته و دارد. این مسئله حتی در ضرب المثلهای ما هم رایج بود مانند چوب معلم گله و... .
اما مساله بر سر این است که آیا میتوان به قطعیت نسل گذشته را محکوم و یا حتی از آن انتقام گرفت؟ پاسخ به این سوال کمی پیچیده است. به بیان دیگر میتوان رویههای غلط گذشته را برای درس گرفتن از آن و تبری جستن از تکرار آن تقبیح کرد. اما به واقع نسل گذشته هم همینقدر از شیوه تربیتی آگاهی داشته است و خود نیز محصول و قربانی همان روندهای معیوب گذشته بودهاند. انتقام گرفتن از این ناآگاهی هرچند میتواند یک دلخوشی موقتی ایجاد کند، اما به واقع اثر چندان مثبتی جز ترویج دوباره روحیه خشم و انتقام ندارد. خشمی که میتواند در اتاق درمان روانشناسی پالایش یافته و تبدیل به رفتار سالم در کلیت رفتار شخص و جامعه شود.
جامعه ایران امروز بیش از هر چیز به همدلی ولو با اشتباهات گذشته دارد و از رهگذر روحیه انتقام جویی چیزی حاصل نمیشود. کماینکه رفتار وزارت آموزش و پرورش و قدسیت دادن به معلمان خطاکار نیز مسئلهای را حل نمیکند و تنها به فضای دوقطبی و خشونت طلبانه دامن خواهد زد.
واقعیت این است که ما در بعضی موارد اجتماعی در مرحله گذار هستیم که تا رسیدن به وضعیت نسبتا مطلوب در رفتار درست اجتماعی، اینگونه برخوردها طبیعی است، اما سالم نیست.
در نهایت اینکه نگارنده در طول تحصیل معلمهای بسیار خوب هم کم نداشته، اما برای نسل دهه ۵۰ و ۶۰ همچنان برخی از تروماهای رفتارهای نادرست حل نشده باقی مانده است.