کرجی که همواره در طول سالیان متمادی مهد پرورش فرهیختگان، ورزشکاران و پهلوانان نامی بوده چرا میبایست با وجود پتانسیل بالا در باشگاه سازی، ملتمس ماندن باشگاهی که همچنان خود را متعلق به این استان نمیداند باشد؟!
با وجود تمامی تلاشها و خواست مسئولان استان البرز از هیئت فوتبال استان گرفته تا ورزش و جوانان و حتی نمایندگان کرج برای باقی ماندن تیم سایپا در البرز، شنیدهها حاکی از این است که گویا مسئولان ارشد سایپا و هیئت مدیره این باشگاه تصمیم قطعی خود را برای خروج این باشگاه از البرز گرفتهاند.
در بررسی سناریوی خروج تیم سایپا از البرز، عوامل و نکات قابل تاملی همچون عدم حمایت محسوس مسئولان استان البرز، عدم استقبال مردم استان و غربت این تیم در بازیهای خانگی و این اواخر هم، درخواستهای مکرر مسئولان و نمایندگان کرج برای البرزی کردن حداقل یک نفر از اعضای هیئت مدیره باشگاه سایپا، آن هم باشگاهی که اعضای هیئت مدیره آن از شورای شهر تهران و نمایندگان مجلس تهران تشکیل شده را میتوان مورد نظر قرار داد که به اندازه کافی در هفتههای اخیر توسط رسانهها و مطبوعات استان به آن پرداخته شده است.
در چرایی این مسئله که باشگاهی مثل سایپا با وجود حضوری 10 ساله در این استان، دیگر راغب نیست در این استان بماند و به حضور چند ساله ساکت و بیسر وصدای خود در بین البرز نشینان ادامه دهد، میطلبد از زوایا و مناظرگوناگون و حتی از منظر جامعه شناختی به آن پرداخت.
مسئلهای به نام "بحران بیهویتی" که همچنان به واسطه بیبرنامهگی و مشکلات کلی ساختاری در لایههای مختلف استان تازه تاسیس البرز قابل لمس است و متاسفانه هر از چند گاهی در حوزههای مختلف: همچون ورزش استان ظهور و بروز پیدا میکند قابل بحث و موشکافیست.
کرجی که همواره در طول سالیان متمادی مهد پرورش فرهیختگان، ورزشکاران و پهلوانان نامی همچون سلیمانیها، حیدریها، کریمیها و محمودیها و...در سطح ملی بوده، و در حال حاضر هم جزو چند استان برتر کشور در قهرمان پروری ست، و همچنین با توجه به این موضوع که در حال حاضر شرکتها و کارخانجات صاحب برند و مطرحی با بنیه مالی بالا در این استان مشغول فعالیت و کار اقتصادی هستند که با یک خواست، همت و برنامهریزی منسجم میتوانند در اسپانسرینگ ورزشی و ایجاد باشگاههای بومی مقتدر در استان بکار گرفته شوند، چرا میبایست ملتمس ماندن تیمی که همچنان خود را متعلق به این استان نمیداند و تنها به صرف گرفتن خدماتی همچون همجواری با پایتخت و استفاده از امکانات یک مجموعه مستقل ورزشی همچون انقلاب کرج که حتی باشگاههای بزرگی مثل پرسپولیس و استقلال در حسرت داشتن و تمرین در چنین زمینی هستند و این تیم به خاطر بهرهبردن از این فاکتور در طول 10 سال گذشته خود را راضی به ماندن در این استان کرده است باشد؟
البته این نکته نیز جای سوال است که در طول 10 سال گذشته مسئولان استان البرز که قبل از استان شدن کرج در پستهای مختلف از جمله درحوزه ورزش و تربیت بدنی شهرستان کرج، مشغول به فعالیت بودهاند و در حال حاضر با حکم مدیرکل و یا نماینده مجلس درحال خدمتگزاری به مردم این استان هستند چرا در طول سنوات گذشته و تا به اکنون دغدغه همیت و بستر سازی برای بومی کردن این تیم صاحب برند با برقراری شروطی قانونی برای این باشگاه، نظیر تزریق جوانان با استعداد البرزی به این تیم و همچنین دادن هویت و شخصیت بومی به این باشگاه و در نهایت جذب علاقهمند و تماشاگر بالا در این استان نداشتهاند.
منکر زحمات و تلاشهای نمایندگان کرج در طول سنوات گذشته در مرتفع کردن مسائل مترتب استان و همچنین پاسخگو بودن حضرات نماینده نیستیم ولی چرا این دوستان با ورودی احساسی به این موضوع نه چندان مهم و ارزشمند برای استان، آن هم تنها در فاصله چندماه مانده به انتخابات مجلس، تمام هویت، افتخار و نتایج دست آوردهای چندساله این استان را در ماندن تیم فوتبالی که در بهترین حالت بیش از 5 هزار تماشاگر در بازیهای خانگی ندارد متصور شدهاند.
گویا مسائلی همچون جلوگیری از افزایش روزافزون و بدون بستر و ضابطه جمعیت استان، پدیده رشد سکونت گاههای غیر رسمی و ساخت وسازهای غیر مجاز و بیضابطه در نقاط مختلف استان، تخریب باغات، منابع طبیعی و محیط زیست استان،خشک سالی و کمبود منابع آبی، بحران بیکاری و افزایش سطح اشتغال، کاهش بزهکاری، جرم و نابسامانیهای اجتماعی ، هویت بخشی و یکپارچگی فرهنگی و تدوین و تعیین تکلیف اطلس فرهنگی استان، پایین بودن شاخصهای آموزش و پرورش، جذب سرمایهگذار در بخشهای مختلف استان و .... در سطح نازلتری از مطالبات و دغدغه به حق مردم از مسئولان و نمایندگان استان نسبت به این موضوع میبایست قرار بگیرد و موضوعات و دغدغههای اصلی استان به فراموشی سپرده شود.
در پایان، با وجود فضا برای پرداختهای مختلف و طرح موشکافانه مباحث دیگری از مناظر مختلف به این موضوع، نگارنده این گزارش، مبحث را با این سوال به اتمام میرساند: در خوابگاهی که بیش از 70 درصد جمعیت آن مهاجرانی از سایر استانها با فرهنگهای مختلف هستند و بیشترین افزایش جمعیت نیز در طول 10 سال گذشته در این استان شکل گرفته، آیا بدون هویتسازی، برنامهریزی برای نشانهسازی فرهنگی و پشتوانهسازی در حوزههای مختلف به خصوص ورزش و در سطح کلانتر بومیسازی باشگاهداری در این استان تازه تاسیس و قدیم الاهویت، میتوان تضمین داد که ورزش این استان در آیندهای نزدیک با هویتی مستقل و پویا بتواند در حوزههای مختلف از جمله ورزش قهرمانی و باشگاهداری در عرصههای کشوری و ملی حضوری فعال و ماندگار داشته باشد و یا بار دیگر میبایست به انتظار بنشینیم تیمها و باشگاههای وارداتی دیگری به سرنوشت باشگاه با سابقه و خوش برند سایپا در استان دچار شود؟