یکی از موضوعات مهم در حوزه خانواده،مسئله نیازهای جنسی است که ما امروز متاسفانه شکل حیوانی آن را هم در کشورهای غربی و هم در جامعه ما قابل مشاهده است. بعضی ها در مورد مسئله ازدواج عقیده دارند که هدف این کار رفع نیازهای جنسی بین زنان و مردان است و به این صورت مسئله ازدواج را حل می کنند. اما تشکیل خانواده و ازدواج کردن صرفا برای رفع نیازهای جنسی نیست،بلکه انسان از طریق ازدواج مراحل تکامل و رشد همه جانبه خودشان را انجام می دهند و رفع نیازهای جنسی هدف نیست بلکه یک قدم برای رسیدن به " من انسانی" است.
کد خبر: ۹۳۷۷۲۷
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۷ 04 February 2021
به گزارش تابناک کردستان ، ما به دو نوع " من" عقیده داریم، یک "من حیوانی" و یک " من انسانی". "من حیوانی" همان مخرج مشترک بین انسان و حیوانات است که هر دو آنها نیازهای مشترک از جمله نیازهای جنسی دارند و تلاش آنها در جهت برطرف کردن این گونه نیازهای است.اما "من انسانی" یعنی فاصله گرفتن از "من حیوانی" و رسیدن به شرافت و کرامت و بزرگی انسان. به دلیل داشتن "من انسانی" است که به انسان لقب اشراف مخلوقات را داده اند و برای او کرامت و بزرگی را تعریف می کنند،هر چند در جامعه خیلی از افراد هستند که شکل انسان را دارند ولی در ماهیت آنها با حیوانات هیچ تفاوتی وجود ندارد. ازدواج همجنس گرایی نمونه بارز و آشکار این سخن ماست که این افراد حتی خودشان را از حیوانات پست تر کرده اند و این نشان می دهند که در کشورهای با وجود پیشرفت در زمینه اقتصادی و صنعتی ولی هنوز درک واقعی از انسان و تفاوت او با حیوانات ندارند و وقتی از مسائل خانواده و ازدواج در کشورهای غربی انتقاد می کنیم متاسفانه بعضی های ما را ضد غرب لقب می دهند و می گویند "دنیای غرب این همه پیشرفت کرده است و اگر دنیای غرب نبود الان من و شما هم نبودیم.".این گونه اظهارنظرات متاسفانه نشان از عدم درک مسئله است،کشورهای غربی در زمینه ها مختلف رشد و پیشرفت کرده اند ولی هنوز نمیتوانستند تعریف جامع و کامل از انسان ارائه بدهند و همیشه بر روی نیازهای جنسی تاکید می کنند و این همان زندگی حیوانی است. انسان نیازهای جنسی دارند ولی تنها نیاز او جنسی نیست،بلکه نیازهای دیگر از جمله رشد و برطرف کردن نقص ها و رسیدن به کمالات است و فاصله گرفتن از زندگی حیوانی و رسیدن به کرامت و بزرگی انسان است.
اما در کشورهای غربی رفع نیازهای جنسی بر هر چیز مهم تر است و به همین دلیل ما انواع ازدواج کردن را مشاهده می کنیم و نمونه بارز آن ازدواج همجنس گرایی است. ازدواج همجنس گرایی یعنی دو نفر هم جنس میتوانند باهم دیگر ازدواج کنند و نیازهای جنسی خودشان را برطرف کنند. به عنوان نمونه دو نفر مرد از نظر کشورهای غربی میتوانند باهمدیگر ازدواج و تشکیل خانواده بدهند،اما مسئله اینجاست که کشورهای غربی هنوز معنی"ازدواج" را درک نکرده اند.
ازدواج یعنی دو نفر زوج و مکمل یکدیگر در کنار هم زندگی کنند و یک نوع وابستگی ذاتی و فطری بین آنها ایجاد شود،به عبارت دیگر بین آنها از لحاظ محتوا و ماهیت تفاوت وجود داشته باشد. در ازدواج همجنس گرایی هر دو نفر یک نوع تمایل جنسی دارند و هیچ نوع وابستگی بین آنها وجود ندارد پس چطور باهمدیگر ازدواج می کنند؟وقتی هر دو آنها از لحاظ تمایلات جنسی یکسان و مشابه هستند چرا باید با یکدیگر ازدواج کنند؟بعضی ها می گویند ملاک چنین ازدواج صرفا "در کنار همدیگر بودن"است،یعنی وقتی دو نفر میتوانند در کنار یکدیگر باشند پس اجازه ازدواج کردن را دارند. ما در جواب این آقایان می گوییم اگر مبنا این ازدواج "در کنار همدیگر بودن"باشد انسان میتواند در کنار خیلی از چیزها از جمله حیوانات خانگی هم باشد پس میتوانند با این گونه حیوانات ازدواج کنند.
در مقابل بعضی ها می گویند که انسان آزاد است که طبق میل خودش رفتار و عمل کنند و ازدواج همجنس گرایی را نماد آزادی افراد می دانند،ما قبول داریم که انسان باید آزاد باشد اما مسیر آزادی باید چگونه باشد؟انسان آزاد است تا در جهت کرامت و بزرگی نفس انسانی حرکت کنند نه اینکه در جهت حیوانی بودن حرکت کنند. آزادی که در غرب وجود دارد یک نوع آزادی از همه چیز است،در این نوع آزادی انسان از هر چیزی آزاد است و میتوان طبق میل خودش عمل کنند.
انسان در دنیای غرب از نسبت ها خانوادگی و اجتماعی آزاد است و حتی این انسان از نفس انسانیت هم آزاد شده است و خودش را اسیر نفس حیوانی قرار داده است و نمونه آن ازدواج همجنس گرایی است. ما آزادی در محدودیت ها و موانع را قبول داریم و معنی واقعی آزادی اینست که انسان از طریق این موانع و محدودیت اسیر و زندانی نفس حیوانی نشود و در مسیر کرامت و بزرگی حرکت کنند،اما آزادی در دنیای غرب یک نوع "آزادی از" همه چیز است. آزادی از موانع،آزادی از نسبت های خانوادگی،آزادی از کرامت و بزرگی انسان،آزادی از انسانیت. آزادی در دنیای غرب قبل از هر چیز هدف است و انسان برای رسیدن به هدف باید هر کاری را انجام دهد و این انسان برای رسیدن به آزادی باید همه نسبت ها و موانع ها را حذف کنند تا به هدف خودش یعنی آزادی دست پیدا کنند. ازدواج همجنس گرایی و تولید فیلم های بزرگسالان و انواع تن فروشی نمونه های آشکار از آزادی در دنیای غرب است.
اما متاسفانه این نگاه غلط و اشتباه امروز در جامعه ما هم رواج پیدا کرده است و بسیاری از خشونت ها خانگی بر علیه زنان و دختران نشان می دهند که این افراد به دنبال "آزادی از" هستند و برای اینکه باید همه موانع و نسبت های خانوادگی را از بین ببرند تا به آزادی دست پیدا کنند،هرچند مدافعان حقوق زنان با حرف های خودشان در مورد زنان مسیر را برای این نوع خشونت ها همواره می کنند و همیشه به دنبال حذف تفاوت های ذاتی بین زنان و مردان هستند و زنان را موجودات بی ماهیت و بی محتوا فرض می کنند و این سخنان باعث میشود که دست مردان برای اعمال خشونت بر علیه زنان باز شود،زیرا وقتی تفاوت های ذاتی زنان از بین رفت مسلما دلیلی وجود ندارد که از زنان دفاع کنند،به عبارت دیگر مدافعان حقوق زنان یک مانع و محدودیت که باعث جلوگیری از خشونت بر علیه زنان میشود را حذف کرده اند و آن مانع عبارت است تفاوت ذاتی زنان با مردان.
وقتی این تفاوت ها ذاتی از بین رفت متاسفانه مسیر خشونت بر علیه زنان همواره خواهد شد و هر گونه خشونت را قابل توجیه می کنند. اما ما عقیده داریم که زنان و مردان دارای "دو نوع" متفاوت از یک جنس هستند. هر دو آنها از جنس انسان هستند ولی دارای دو نوع ماهیت و محتوا متفاوت. همین تفاوت ها نظام حقوق آنها را فراهم می کنند و به عنوان شخصیت و دارای نظام حقوقی مستقل از یکدیگر هستند و مدافعان حقوق زنان باید جواب دهند که چرا ازدواج همجنس گرایی در غرب وجود دارد؟آیا این نوع ازدواج توهین به حقوق زنان نیستند؟ازدواج همجنس گرایی و خشونت بر علیه زنان هر دو بر ضد زنان اعمال میشود ولی مدافعان حقوق زنان ازدواج همجنس گرایی را نماد آزادی می دانند و صرفا خشونت های خانگی را محکوم می کنند،در حالی که ازدواج همجنس گرایی یک نوع خشونت بر علیه زنان محسوب میشود که در زیر پوشش آزادی و حقوق بشر برای جامعه توجیه می کنند که این نشان می دهد که برای فریب دادن مردم از چه کلماتی مقدسی استفاده می کنند.
مدافعان ازدواج همجنس گرایی باید جواب دهند که این آزادی چه کمکی به کرامت،به شرافت و بزرگی انسان می کند؟چرا به نام آزادی زندگی حیوانی خودشان را برای جامعه توجیه می کنند؟این آقایان دوست دارند که همانند حیوانات زندگی کنند ولی برای توجیه کردن آن به کلمات مقدس از جمله"آزادی و ازدواج" پناه می برند که بین زندگی حیوانی آنها و این کلمات هیچ نسبت و رابطی وجود ندارد. ما وقتی "انسان" را تعریف میکنیم و او را حیوان ناطق می دانیم ولی این اقدامات هیچ نشانه ای از ناطق بودن انسان ندارد. ناطق بودن صرفا سخن گفتن نیست،بلکه تفکر کردن،داشتن عقل سالم و رعایت حد و مرز ها انسان و حیوانی است که این اقایان از داشتن ناطق بودن محروم هستند،زیرا ازدواج همجنس گرایی و آزادی های حیوانی عنصر ناطق بودن را ندارد بلکه بیشتر بر عنصر "من حیوانی" تاکید دارد نه "من انسانی".
همین چند روز گذشته بود یکی از ماموستایان شهرستان سنندج به برادر بنده زنگ زده بود و داستان یک جوان سنندجی را برای برادرم تعریف می کرد که این جوان {یکی از آشنایان ماموستا بود} به من زنگ زده بود که ماموستا من میخواهم با خاله خودم ازدواج کنم و ماموستا هم فکر می کرد که قصد شوخی دارد و با پدرش صحبت کرده بود که متاسفانه پدرش هم اتقاقا راضی بود که پسرش با خواهر همسرش ازدواج کند و نکته جالب اینجاست که خاله هم با ازدواج کردن خواهر زاده خودش راضی بود. هر چند متاسفانه ماموستا خوب جواب این جوان را نداده بود و اما ما جواب ایشان را می دهیم و به این جوان سنندجی می گوییم اگر شما به این نتیجه دست پیدا کردید که میتوانید با خاله خودتان ازدواج کنید مسلما میتوانید با مادر خودتان هم ازدواج کنید،زیرا خاله و مادر هر دو از مادر بزرگ به دنیا آمدند و نسبت آنها با شما یکسان است و شما میتوانید با مادرتان ازدواج کنید نه با خاله. این نشان از آزادی حیوانی دارد، وقتی مدافعان حقوق بشر ازدواج همجنس گرایی را نماد آزادی می دانند و آزادی را هدف مقدس به حساب می آورد باید منتظر این باشیم که فرزندان با والدین خودشان ازدواج کنند،زیرا آزادی هدف محسوب میشود و برای رسیدن به آن باید همه محدودیت ها را حذف کنند تا به آزادی دست پیدا کنند.
اما نکته آخر در مورد مسئله حقوق افراد همجنس گرا است که در اینجا باز مدافعان حقوق بشر به جای حل و فصل مسئله ازدواج همجنس گرایی متاسفانه برای آنها حق و حقوق مشخص می کنند و ادعا دارند که اینها باید دارای حق و حقوق انسانی باشند و جامعه باید چنین افرادی را به رسمیت بشناسد. اما سوال اینجاست که مبنای حق و حقوق این افراد چیست؟ چرا باید جامعه به افراد همجنس گرا حق و حقوق بدهد؟مدافعان حقوق بشر مبنای "انسان بودن" را برای دادن حق و حقوق به این افراد می دانند و عقیده دارند که اینها همانند مابقیه انسان های دیگر حق و حقوق دارند،اما این مبنای مدافعان حقوق بشر آنچنان محکم و استوار نیست. این آقایان ادعا دارند که افراد همجنس گرا انسان هستند و حق و حقوق دارند،اما سوال ما اینست که همجنس گرایی کار انسانی است یا نه؟آیا حیوانات هم همجنس گرایی انجام می دهند؟انسان کرامت و شرافت دارد و چنین کارهایی از شان و منزلت انسان دور است و چطور مدافعان حقوق بشر این نکته را درک نکرده اند که انسان کرامت دارد و هر گونه کار یا فعالیتی که باعث از بین رفتن کرامت و شرافت انسان شود ممنوع خواهد بود. این آقایان وقتی به جامعه ایران نگاه می کنند که بعضی ها بخاطر فشارهای اقتصادی و بی توجهی مدیران و مسئولان برای تهیه نان شب خودشان مشغول به جمع کردن زباله هستند فوری می گویند که این جمع کردن زباله دور از شان و منزلت انسان هاست،اما چطور ازدواج همجنس گرایی را قبول می کنید؟چطور برای این افراد همجنس گرا حق و حقوق قائل هستید؟ دلیل اصلی جمع کردن زباله فشارهای اقتصادی است اما دلیل ازدواج همجنس گرایی چیست؟چرا مدافعان حقوق بشر رفتارهای مشترک را بصورت دوگانه نگاه می کنند؟جمع آوری زباله دور از منزلت و شان انسان هاست ولی چرا ازدواج همجنس گرایی هم دور از شان و منزلت انسان نمی ببیند؟چرا رفتارهای حیوانی را به نام انسان توجیه می کنید؟ازدواج همجنس گرایی نه با منطق و نه با فلسفه قابل توجیه نیست. مدافعان حقوف بشر ادعا دارند که عقل مبنای رفتار انسان در قرن جدید است ولی آیا عقل ازدواج همجنس گرایی را تایید می کند؟اگر عقل باعث تفاوت بین انسان و حیوان میشود پس چرا این انسان دنبال نفس حیوانی است؟هرچند این انسان از طریق این عقل هر گونه رفتار حیوانی خودش را توجیه انسانی می کنند،اما اگر این آقایان به عقل خیلی ایمان و باور دارند باید دست از ازدواج همجنس گرایی بردارند و در مسیر کرامت و بزرگی انسان حرکت کنند نه اینکه جایگاه خودشان را به مراتب از دیگر حیوانات پایین بیاورند.
مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار