من صدای وجدانم هرچند امیدی به شنیده شدن را ندارم لیکن به اقتضای طبیعتم، فریاد برمی آورم و سخن می گویم و این فریاد من است فریاد موجودی پیر و فرتوت، ضعیف و ناتوان که شاید از شدت ضعف شنیده نشود؛ با این حال خواهم گفت چنان که در طول زندگی انسان پیوسته گفته ام صدای من بسیار کم شنیده می شود نه از این جهت که موجودی کم حرفم بلکه از آن جهت که صداهای دیگر نمی گذارند که صدای من به گوش کسی برسد. آن قدر در زندگی انسان صدا هست که صدای من بیچاره به جایی و به کسی نمی رسد. آن قدر شنیده نشده ام که امیدی به شنیده شدن ندارم نه اینکه ناامید باشم بلکه امیدم کم است.
اکنون که تو، آری شخص تو که مشغول شنیدن سخنم هستی تعجم را برانگیخته ای، تو که هستی و تا به این جای سخنم را گوش داده ای، می دانی چقدر از آدم ها از کنارم رد شده اند و حتی نیم نگاهی به من نکرده اند؟ می دانی چقدر ذهن آدم ها پر است از چیزهایی که هرگز اجازه نمی دهند صدای من در میان آنها شنیده شود؟ می دانی تو هم ممکن است مطالب را همین جا با چند سطر پایین تر رها کرده و به سراغ کار خودت بروی، شاید به خودت بگویی این نیز قصه ای کهنه و تکراری است. اختیار با توست تو نیز می توانی پی کار خودت را بگیری، و من هم پی کار خودم را بگیرم و خواهم گرفت. خداوند مرا آفریده تا با انسان سخن بگویم. آفریده تا او را به انسانیت بخوانم. آفریده تا قبل از هلاکت قطعی او پیوسته و آهسته در گوش و جان او زمزمه کنم. به او وظایفش را گوشزد کنم. به او حقوق دیگران را یادآور شوم. به هنگام تخطی از حدود او را نهیب بزنم و به او بگویم که پیوسته با او هستم و ناظر کارهای او، من با او هستم و با او خواهم ماند حتی اگر یک کلام از حرف های مرا نشنود و حتی نگاهی بر من نیفکند.
می دانی اولین ضربات را من از کجا خورده ام شاید ذهنت به هر کجا برود ولی باید بگویم که ضعف و ناامیدی من از تربیت آغاز شده است از تربیت آغاز و در روابط خانوادگی استمرار پیدا کرده است. از سیاست بازی بسیاری از کسانیکه حوزه گسترش شایسته سالاری را کنار گذاشته اند و به جایش رابطه سالاری را گسترش داده اند از کسانیکه فقط برد سیاسی را در اهداف خود دانسته اند و مردم داری ها کرده اند.
اما تربیت و طبیعت او صدای وجدان را به ضعف و ناامیدی می کشاند و تا حدی که من احساس می کنم که جای دیگر ندارم، احساس می کنم ریا، راحت طلبی، شهوت رانی، قدرت طلبی، سیاسی بازی چنان در درون جامعه و نسل امروز ریشه دوانده که عنقریب ریشه های من خشک خواهد شد. اگر تا کنون مرا همراهی کرده و به سخنان من گوش داده ای بهتر است درهمین ابتدای کار، این گونه تو را از خودم ناامید نکنم بهتر است هر از گاهی یاری از آنانی کنیم که با بزرگواری و آرامش، مرا به میدان آورده و به هنگام خطای کودکی و نوجوانی، با آنها تنها گذاشته و چه زیبا نتیجه گرفته اند و یادی کنیم از کسانی که بدون ادعا با من بوده اند، رفته اند و امروزه یادشان همیشه زنده و جاوید است.